جدول جو
جدول جو

معنی فغان دربستن - جستجوی لغت در جدول جو

فغان دربستن
(دَ دَ)
ناله سر دادن. فغان کردن. فریاد کردن:
در تماشای خط سرسبزتو
چشم بگشاده فغان دربسته ام.
عطار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
موافقت و همراهی کردن. تبعیت کردن. پیروی کردن:
کو سواران بر سر میدان درد
تا به فتراکش عنان دربستمی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا